مَحکـومت می کُنَـن ..
به سرد بودَن ، به بی خیالی ..
خیلی راحت ..
اون موقع ست که دلت میخواد فریاد بزنی : نه نه نه
میخوای بگی حالیته ولی دیه گوشی نیست واسه شندیدنش ٌ ..
اصلاً دلت نمیخواد وارد دنیای دیه بشی .. چون دیه حوصله ای واست نمونده
کلتو میکنی تو دنیای خودت ، .. دنیاتو خیلی دوس داری ..
تو 1 ثانیه قید همه چی رو میزنی ..
دیه برات خیی چیزا بی ارزش میشه ..
اذیت میشی .. میدونم
در تنگنای فشارها
مرا به درون سیاه چالی تاریک پرت میکنند
که مباد سخنی گویم
که فریاد همگان را سر دهد
آری من در این جای سرد و تاریک
هم نشین خدا خواهم شد
......و میگذارم ادمیان هر چه میخواهند بکنند
چون می دانم
من مهمان خدایم
و خدا نیز بسیار میهمان نوازست..........
ممنونم ...